سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوزش درد بردباری را جرعه جرعه درکش که آن اساس حکمت و ثمره دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 90 اردیبهشت 13 , ساعت 7:47 عصر

بخش دوم: تفسیر روزآمد

مخالفان و موافقان تفسیر روزآمد

دغدغة فکری و عقیدتی اندیشمندان مسلمان ایشان را بر آن داشته است تا با نظر به مشکلات عصر خویش روش‌های نوین دینی را در حل مشکلات جامعه پیشنهاد کنند. در مقابل، کسانی که فهم دینی را بسان نصّ دین دارای مشروعیت و تقدس می‌دانند، بازخوانی فهم گذشتگان و ارائة روش‌های نوین را به سختی می‌پذیرند و بیشتر تمایل دارند که همان فهم مسلمانان نخستین مبنای عمل قرار گیرد.

برخی ملاک فهم صحیح قرآن را فهم نسل اولیه اسلام از قرآن می‌دانند. به باور ایشان نسل اول مسلمانان به دلیل معاصرت با پیامبر و ارتباط مستقیم با حضرت و برخورداری از ایمان عمیق‌تر، از فهمی خالص و بی‌شائبه برخوردار بوده‌اند و درک صحیحی از پیام قرآن داشته‌اند. این تصور سلبی‌گرایانه هرگونه نظر تفسیری جدید را که با نظرات تفسیری صحابه مغایرت داشته باشد بی‌اعتبار یا حداقل کم اعتبار می‌شمارد و بر پایبندی به نظرات گذشتگان اصرار می‌ورزد. توجه به درک صحابه از قرآن و معیار بودن آن برای فهم امروزین[5] خطایی آشکار است؛ چراکه مخاطبان اولیه به میزان توان ذهنی خویش و در قلمرو اندیشه و علم خود، معانی نصوص را درک می‌کردند. از آنجا که مفاد متن قرآن فراتر از زمان و مکان است آنان به بیش از یک لایه از معانی نصوص دست نمی‌یافتند و در هر زمان لایه‌های جدیدی از معانی نصوص شناخته می‌شود[6]. در این صورت پای‌بندی و التزام به فهم صحابه، پویایی فهم و بازشکافتی معرفت دینی را در اندیشة آیندگان به رکود و ایستایی می‌کشاند.

عمده مخالفان تفسیر روزآمد کسانی‌اند که درک علمی از میراث گذشتة دینی را نمی‌پذیرند، چرا که آگاهی علمی از میراث دینی و پشت پا زدن به برخی از تعبدیات بی‌چون و چرایی که در طول دوران بر سرزمین فکر و اندیشة مسلمانان سلطه یافته است عرصه را از توجیهات ایدئولوژیک آنها در مورد متون خالی می‌کند و در نتیجه جایگاه فکری و اجتماعی ایشان را متزلزل می‌سازد.

«اینان سیر تاریخ و تحولات فکری در طول قرون را از هر نظر حرکت رو به «بدتر» می‌دانند و از همین رو می‌کوشند که معنای آیات قرآنی را با آن عصر زرین، یعنی دورة رسالت و نزول وحی پیوند زنند؛ اما در عین حال هیچ نمی‌دانند که با این کار بر زمانمند بودن وحی نه فقط از حیث تکوّن و شکل‌گیری متن قرآنی، بلکه از نظر دلالت و معنای آن صحه می‌گذارند. این صرفاً خطایی ذهنی و مفهومی نیست؛ بلکه نشان دهندة جایگاه ایدئولوژیک ایشان نسبت به واقعیت است؛ دیدگاهی که با ارتجاع و عقب‌ماندگی همساز است و با پویایی و پیشرفت در تقابل.»[7]

آیا حرکت تاریخی ـ فکری بشریت حرکت رو به «بدتر» است؟ اگر این گونه است پس این همه رشد و پیشرفت علمی و معرفتی زاییدة چه چیزی است؟ آیا حرکت رو به بدتر می‌تواند چنین نتیجه‌ای در بر داشته باشد؟

شکی نیست که به میزان نزدیکی به دوران نزول وحی و بازگشت به گذشته و برخورد با سرچشمه‌های اصیل قرآن فهمی درست‌تر و سالم‌تر از قرآن به دست خواهد آمد، ولی این معنا نباید مانع از نگرش نو به قرآن و جریان یافتن نوآوری و ابداع در سایة دستاوردهای معرفتی باشد. چرا که در این صورت جاودانگی و توانایی قرآن در مخاطب قرار دادن زمان و رفع مشکلات آن به تحلیل می‌رود. نظر به فهم مخاطبان عصر نزول در درک بهتر پیام قرآن تأثیر به سزایی دارد؛ ولی باید نیک بیندیشیم که اگر مخاطبان عصر نزول در زمان ما می‌زیستند باز به همان فهم و درک از پیام قرآن می‌رسیدند یا با توجه به مؤلفه‌های عصر و شرایط دورانی که مسلمانان در آن به سر می‌بردند به گونه‌ای دیگر در قرآن می‌نگریستند؟ همچنان که فهم گذشتگان را ارج می‌نهیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر گذشتگان در اکنون به سر می‌بردند چگونه می‌اندیشیدند و به چه نتایجی می‌رسیدند؟

اگر مفسر امروزی قادر باشد با بهره‌گیری از تلاش‌های فکری ـ فلسفی مسلمانان به تفسیری روشن از «استوای الهی بر عرش»[8] دست یابد و اندیشه‌ای را که در طول قرن‌ها کیفیت «استوا» را مجهول می‌دانست و پرسش از آن را بدعت تلقی می‌کرد کنار زند، به سوی وضعیت «بهتر» حرکت کرده است نه «بدتر».

به باور برخی اندیشمندان معاصر تدوین نظریات و شکل‌گیری علوم مختلف اسلامی در دورة بعد از قرن دوم هجری ـ که خود صبغة تاریخی دارد ـ موجب شده است که بر متون دینی ابعاد و معانی‌ای بار شود. در گذر تاریخ و در اندیشة مسلمانان بعد، این تصور پیش آمده است که همة آنچه بالفعل در دست است عین آن چیزی است که در قرن اول اسلام بوده است و باید در آینده نیز این چنین باشد. این یقین ورزی ثابت که معرفت اسلامی در پرتو شرایط تاریخی خود بدان رسیده بود موجبات این نظریه را فراهم آورد که: هر آنچه که هست همان است که پیش تر بوده و همان چیزی که پیش‌تر بوده است بایستی همچنان و همیشه پایدار باشد[9].

چنین نگرشی موجب می‌شود که قرآن در معنا و دلالت خود با افق ذهنی و چارچوب فرهنگی دوران صدر اسلام پیوندی ناگسستنی ایجاد کند و موجب محدود نمودن دلالت متن قرآن شود. بسنده کردن به فهم و تفسیر نسل اول از قرآن و محدود نمودن مفسر امروزی به روایت نمودن از قدما فراتر از مشکل پیش گفته باعث می‌شود تا از سویی مردم به ظاهر این تفاسیر استناد کنند و در اثر آن، مطالب تفسیری را به اعتقادات خود تبدیل نمایند و این دانسته‌ها را حقایق ازلی و نهایی بدانند و به موجب آن در فهم پدیده‌های طبیعی و انسانی از روش‌های تجربی استفاده نمایند، و از سویی دیگر علم را به دین تبدیل نمایند که در نتیجه دین مجموعه‌ای از خرافات و خزعبلات و آثار گذشتگان می‌شود[10].

برخی دیگر از مخالفان تفسیر روز آمد کسانی‌اند که تفسیر علمی آیات قرآن را برنمی‌تابند. این گروه طرح نظریات علمی و انطباق آن با آیات قرآن را مورد نکوهش قرار داده و این روش را که به نام علم و به نام تفسیر روزآمد ارائه می‌شود به چالش کشانیده‌اند.

عایشه بنت الشاطی یکی از مخالفان این گونه تفاسیر است. وی با شکوه از تفسیرهای نامناسب و راهیابی معانی  نادرست در تفاسیر قرآن بر ضرورت نگرش انتقادی به متون تفاسیر تأکید نموده است[11] و روش علمی در تفسیر قرآن را از «بدعت‌های زمان» می‌داند[12]. قرآن پژوهان دیگری نیز در تحلیل و بررسی تفاسیر و اندیشه‌های تفسیری به این موضوع پرداخته‌اند که در مباحث بعد، از آنان نام خواهیم برد. ناگفته خود پیداست که جنبة علمی تفاسیر روزآمد باید مورد بحث و بررسی جدی‌تری قرار گیرد، ولی باید توجه داشت که تفسیر علمی تنها یک جنبه از تفاسیر روزآمد است و شایسته نیست که به خاطر بخش اندکی از یک موضوع تمام آن را مخدوش دانست و حکم جزئی را به کل قضیه تعمیم داد.

امروزه مخالفت با نگرش نو به قرآن با تفکرات سلفیه ابراز می‌شود. بر اساس اعتقادات سلفیه گزاره‌های دینی معنایی ثابت دارد و هیچ گونه اختلاف و تعددی برنمی‌تابد.  به باور سلفیه دلیل عقب ماندگی مسلمانان دور شدن ایشان از دین و ارزش ننهادن به مسائل دینی است نه فهم ناصحیح آموزه‌های دینی و نارسایی معرفت دینی[13].

آنان که ملاک فهم صحیح قرآن را فهم صحابه می‌دانند در واقع وجود واسطه‌ای را در فهم قرآن ضروری می‌دانند. در مقابل برخی با ردّ وجود هر گونه واسطه در فهم قرآن بر این باورند که:

اسلام بر خلاف سایر ادیان هیچ گونه واسطه‌ای را به رسمیّت نشناخته است و همین مسأله مشروعیت بازنگری در این میراث را دو چندان می‌کند. زیرا این واسطه‌ها بودند که در نهایت امر، اندیشة اسلامی موجود را به سمت و سویی خاص سوق دادند تا در جهت برآورده ساختن مصالح ایشان به عنوان یک گروه و طبقة خاص حرکت کند[14].

به اعتقاد ایشان این گروه شایستگی آن را ندارد که پرسش‌های عصر ما را پاسخ دهد، لذا باید با کنارزدن تک‌تک تفاسیر تاریخی، به مرحلة ماقبل این لایه‌ها رسید و خود را مستقیماً مخاطب قرآن قرار داد و با نقد تفاسیر و جداسازی نظریات مفید و کارآمد از دیگر موارد تفسیری فهمی نوین و تفسیری روزآمد ارائه نمود[15] که در آن مفسر با احاطه بر شرایط و اوضاع کنونی، منظومة فکر اسلامی را در قالب امروزین طرح‌ریزی نماید.

اقبال لاهوری از جمله کسانی است که می گوید: «نسل‌های متأخر مجبور به تبعیت از رأی اصحاب نیستند»[16]. دکتر یوسف قرضاوی معتقد است که بر اثر شرایط زمانی و موقعیت فکری و اجتماعی اندیشمندان بر مجتهدان و مفسران امروزی در فهم و تفسیر متون دینی مطالبی آشکار می‌شود که برای گذشتگان نبوده است. این موجب می‌شود که در پرتو تدبّر در مقاصد کلی شریعت برای مفسران هر دوره مطالب تازه‌ای کشف شود[17]. عباس محمود عقاد نیز با اینکه به فهم اعراب عصر رسالت معتقد است و توجه به آن را لازم می‌شمارد. تحلیلی دیگرگون از موضوع دارد، وی می‌نویسد:

ما در جستجوی فهمی از قرآن در عصر خودمان هستیم، فهمی که مناسب عصر ماست؛ فهمی که اعراب عصر رسالت داشتند با این توضیح که اگر آنها هم اکنون زنده بودند و آنچه را که ما می‌دانستیم می‌دانستند و همه آن چیزی را که ما تجربه کرده‌ایم تجربه کرده بودند با فهم ما از قرآن مشترک بودند[18].

عفت شرقاوی در کتاب الفکر الدینی فی مواجهة العصر، حسن حنفی در التراث و التجدید، ابوزید در بیشتر آثار قلمی خود و .. . از دیگر کسانی هستند که بر ضرورت ارائه تفسیری روزآمد از قرآن مطابق با نیاز عصر تأکید دارند.

[5]ـ ابو اسحاق شاطبی، ابراهیم بن موسی (د. 790 ق.)، الموافقات فی أصول الشریعة، شرح عبدالله دراز، مکتبه التجاریه الکبری، قاهره، [بی‌تا]، ج 2، ص 82.

[6]ـ عمید زنجانی، مبانی و روش‌های تفسیر قرآن، ص 280.

[7]ـ ابوزید، نصر حامد، معنای متن، پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه مرتضی کریمی‌نیا، چاپ دوم، انتشارات طرح نو، تهران: 1381. ص 370.

[8]ـ طه، 20/5؛ اعراف، 7/54.

[9]ـ شرفی، عصری‌سازی اندیشه دینی، ص 37ـ 35    (با تصرف و تلخیص).

[10]ـ ابوزید، معنای متن، ص 369.

[11]ـ بنت الشاطی، عائشه عبدالرحمن، القرآن و التفسیر العصری، دارالمعارف، قاهره: 1970م، ص 5.

[12]ـ پیشین، همو، ص8.

[13]ـ ر.ک: ابوزید، نصر حامد، الخطاب و التأویل، الطبعة الأولی، المرکز الثقافی العربی، بیروت: 2000 م، ص 189.

[14]ـ شرفی، عصری سازی اندیشه دینی، ص 38.

[15]ـ البته منظور نویسنده مزبور شخص پیامبر که به اعتقاد همه مسلمانان اول مفسر قرآن و واسطه میان مفاهیم قرآنی و دیگر مفسران است نمی‌باشد، بلکه سخن او بیشتر ناظر به اصحاب مذاهب فقهی و کلامی و مفسرانی غیر از حضرت است.

[16]ـ اقبال لاهوری، محمد، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، چاپ افست، [بی‌تا]. ص 200.

[17]ـ قرضاوی، یوسف، شریعة الأسلام صالحة للتطبیق فی کل زمان و مکان، الطبعة الخامسة، مکتبة وهبة، 1417ق، ص 107.

[18]ـ عقاد، عباس، الفلسفة القرآنیة، ص 235، به نقل از ایازی، قرآن و تفسیر عصری، ص 173.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ